ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همه ی عمر ستم دیده هماره
سنگینی اندوه تو از کوه فزون تر
غم های فراوان تو بیرون ز شماره
کی مثل تو در حبس ستم بازوی بسته
بر قبر خود از جور عدو کرده نظاره
تو آیه تطهیری، دشمن به چه جرأت
با جام می خود به سویت کرده اشاره
مظلوم وا اماما
مسموم وا اماما
از هجر تو باید کمر کوه شود خم
جایی که گریبان ولایت شده پاره
تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد
بر چهره ز چشم حَسنت ریخت ستاره
از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره
مظلوم وا اماما
مسموم وا اماما
ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی
تو اختر برج نبوی شمس هدایی
ماه علوی آیینه ی حسن خدایی
فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی
آری تو علی ابن جواد ابن رضایی
می زد همه دم تیشه به طوبای امامت
فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت
افسوس که مسموم شدی چون پدرانت
صد آه ز تن رفت برون تاب و توانت
سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت
من آبرو از خاک در سامره دارم
من خاطره ها از سفر سامره دارم
من جلوه ی طور از شجر سامره دارم
من عشق دو قرص قمر سامره دارم
مظلوم وا اماما
مسموم وا اماما